امروز صبح اومدیم خونه عمو غلام اومدیم جنگل خیلی جنگل قشنگ و خلوتیه تو انقدر قشنگ از کوه میری بالا مامان جونم پسر زرنگم من نتونستم بیام بالا ولی تو قشنگ تعادلت رو حفظ میکنی هروقت احساس میکنی داری میفتی پاهاتو خم میکردی که نیفتی تازه بعضی جاها هم بپر بپر میومدی پایین ...
وای مامانی جونم امروز اومدیم در یا هوا یذره سرده ولی آفتاب هست تو هم که عاشق آب بازی هستی کلی شن بازی و آب بازی و دیگه به زور داریم میبریمت همش میدویی تو آب ...